شعر و موسیقی ایرانی وامدار تعزیه است / چرا مکانهای تعزیه در قدیم بیضوی بود؟
به گزارش «مبلغ»- متنی که در ادامه می آید گفتگوی ما با دکتر جعفرآقایانی چاوشی، استاد بازنشسته گروه تاریخ و فلسفه علم دانشگاه شریف در مورد تعزیه است که به مناسبت ایام عاشورای حسینی انجام شده است. گرچه تخصص اصلی استاد، تاریخ علم است ولی در حاشیه، به ادبیات فارسی و ادبیات نمایشی و بویژه هنر تعزیه نیز دلبسته است. او بویژه به تعزیه از جنبه هنری نگاه می کند. از اینرو در راستای آگاهی از جوانب متنوع این هنر، شنیدن نظریات استاد، می تواند باب تازه ای در این باره بگشاید و به برخی از ابهام ها پایان دهد.
آقای دکتر با آنکه رشته تحصیلی شما چیز دیگری است چه شد که به تعزیه علاقه پیدا کردید؟
من از دوران دبیرستان، هم به کارهای علمی علاقه مند بودم و هم به کارهای ادبی. مثلا علاوه بر مقالاتی که در باره ریاضیات نوشته ام چندین مقاله هم در باره سعدی و خیام به زبانهای فارسی و فرانسه نوشته و چاپ کرده ام. تعزیه هم جزو ادبیات نمایشی است و بدین سبب به آن هم از جنبه ادبی و هم از جنبه دینی علاقه مند گردیده ام. افزون بر اینکه من در یک خانواده روحانی بزرگ شده ام که اعضای آن دلبستگی خاصی به امام حسین علیه السلام داشتند؛ از اینرو علاقه ام به تعزیه چیز عجیبی نیست. بهر حال با مطالعه در تاریخ تعزیه و مشاهده برخی از تعزیه ها می توانم در این زمینه هم نظر دهم « تا که قبول افتد و که در نظر آید».
نظر جنابعالی در باره علت پیدایش تعزیه در ایران چیست؟
تعزیه زمانی توسط شیعیان اختراع گردید که حاکمان ظالم اموی، عباسی و غیره از هزار سال پیش در سرکوبی شیعیان و نیز محو کردن نهضت امام حسین علیه السلام در کربلا، تلاش همه جانبه ای را آغاز کردند. شیعیان هم که در مقابل مشت آهنین این ظالمان تاب هماوردی نداشتند؛ به ناچار به مبارزه زیر زمینی پناه بردند و در این مبارزه هم، تعزیه یکی از سلاح های برنده آنان، در ظلم ستیزی و حفظ تاریخ کربلا بود، که در شهر ها و روستا های شیعه نشین ایران و به دور از چشم حاکمان ستمگر، و برای روشن ساختن مشعل مبارزه، اجرا می شد. این مبارزات سر انجام به ثمر رسید و میوه شیرین خود را در دوره امپراطوری صفویه داد و ایران عزیز را مرکز مذهب تشیع دوازده امامی کرد. این یکی از برکات تعزیه است. البته باید اشاره کنم که در برخی از روستا های ایران از چهار قرن پیش تا کنون تعزیه اجرا می شده که یکی از آنها قود جان در خوانسار است و قدمت برخی از نسخه های تعزیه که روی پوست آهو نوشته شده اند هم به چند قرن می رسد.
تعزیه یک تراژدی به معنای یونانی آن است / واژه یونانی تراژدی به اشتباه ترجمه شد
تعزیه ایرانی از بسیاری جهات به تئاتر اروپایی شباهت دارد. آیا تعزیه خوانان اولیه این هنر را از جای دیگری اقتباس کرده اند؟
سوال خوبی کردید. در پاسخ بهتر است به نظر یکی از متخصصین ادبیات فارسی در این باره اشاره کنم.دوستم جناب آقای دکتر سیروس شمیسا استاد باز نششته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه علامه طباطبایی چندین سال پیش به من گفته بود که در عصر نهضت ترجمه، در تمدن اسلامی در زمان مامون، مترجمین آثار ادبی ارسطو به عربی، مفهوم تراژدی در این اثر یونانی را درک نکردند و آنرا به «مرثیه» ترجمه کردند، در صورتی که مراد فیلسوف یونانی از مفهوم تراژدی نه نوعی از شعر، بلکه نوعی هنر نمایشی است. نکته اینجاست که مخترعین تعزیه بدون آگاهی از کارهای متفکرین یونانی و بویژه ارسطو خودشان مفهوم « تراژدی» را کشف کردند و آن را به نحو احسن، در تعزیه به کار بستند. در توضیح این مطلب باید اشاره کنم که در هر هنر نمایشی هرگاه دو نیروی متضاد خیر و شر، در مقابل یکدیگر قرار گیرند و به مبارزه بپردازند، و این مبارزه اگر به یک فاجعه و شکست ظاهری نیروی خیر بینجامد، تراژدی خلق می گردد. در تعزیه این کار شده است، همانگونه که در تئاتر غربی هم از یونان باستان این اتفاق روی داده است. بنابر این مخترعین تعزیه باز هم برای خلق تراژدی در ایران به گردن ما ایرانیان حق دارند.خانم لاله تقیان پژوهشگر تعزیه در این باره می گوید:«…تعزیه نمایشی دراماتیک است، حالا خواسته یا ناخواسته این اتفاق در تاریخ ما افتاده است. ما نمی دانیم اولین بار چه کسی تعزیه را اجرا کرده است ولی هر کسی بوده و هرکه توانسته به این مجموعه چیزی ، اضافه کند، این نمایش آیینی را به تئاتری در نوع خود بی نظیر و قدرتمند از لحاظ دراماتیک تبدیل کرده است، همانقدر که در تئاتر هم شکسپیر، بی نظیر و قدرتمند است».
بنابر این تعزیه که اختراعی ایرانی و بر گرفته از مذهب شیعه است به تمامی ویژگی های تئاتر غربی را دارد. خانم متقیان در همین زمینه چنین گفته است:« … تعزیه در هیچ کشور اسلامی جز ایران دیده نمی شود و اصولا باید گفت که تعزیه را به عنوان یک نوع از نمایش، فرهنگ ایران، خلق کرده است.من باور دارم که اگر فرهنگ غنی ایران، ادبیات منظوم و موسیقی بی نظیرش نبود،تعزیه به این صورت خلق نمی شد. ما عوامل و عناصری را که بتواند یک تراژدی بزرگ را خلق کند، داشتیم و وقتی این مصالح با یک اعتقاد بزرگ جمع آمد، تعزیه خلق شد . شما در بررسی تعزیه به هیچ وجه نمی توانید فرهنگ ایران را حذف کنید و این به فرهنگ ایران باز می کردد».
خود من که اجرای تعزیه حضرت قاسم را در عراق مشاهده کردم، اصلا آنرا قابل مقایسه با تعزیه حضرت قاسم در کشورمان ندیدم. زیرا در آن تعزیه، از آن همه شعر و موسیقی زیبا در تعزیه ایرانی، خبری نبود!همین شعر و موسیقی در تعزیه های ایرانی است که مردم بیگانه با زبان، دین و فرهنگ ما را هم، مجذوب تعزیه و متاثر از آن می کند.
اگر به نظر جنابعالی تعزیه با تئاتر غربی از نظر هنری برابری می کند لطفا به برخی از خصوصیات این هنر مذهبی اشاره کنید.
یکی از عوامل تاثیر گذار در تئاتر غربی انسجام و یا اتقان منطقی صحنه ها است. ما این انسجام را در تعزیه هم مشاهده می کنیم.به عبارت دیگر آنچه در تعزیه چشمگیر است، همانا انسجام منطقی در صحنه های آنست. همه آنها همانند صحنه های تئاتر ، دارای اتقاق منطقی اند. مثلا هنگامی که امام حسین علیه السلام حضرت قاسم را به علت خرد سالی و یتیم بودن، اجازه رفتن به میدان جنگ نمی دهد،آشکار شدن وصیت نامه امام حسن علیه السلام، این مشکل را می گشاید. یا زمانی که حضرت علی اکبر نامه ای به خواهر بیمارش در مدینه می نویسد و بوسیله کبوتر نامه رسان می فرستد، ما در تعزیه حضرت صغری ، رسیدن این نامه را مشاهده می کنیم.
با اینحال در بعضی چوپانی خوانی ها در تعزیه دو طفلان مسلم مواردی از عدم انسجام به چشم می خورد، مثلا در یکی از آنها، از امام رضا علیه السلام سخن گفته می شود، در صورتی که آن حضرت در آن زمان هنوز به دنیا نیامده بود! بنابراین از تکرار اینگونه اشتباهات باید پرهیز کرد.
با همه این شباهت ها تعزیه و تئاتر به دو دنیای مختلف و دو فرهنگ متفاوت تعلق دارند. آیا ممکن است که وجوه اختلافات را هم تذکر دهید؟
یکی از امتیازات تعزیه بر تئاتر، بهره مندی این هنر از شعر و موسیقی است. یعنی تعزیه اصولا مبتنی بر شعر و موسیقی است. در حالی که در تئاتر ها دیالوگ ها به صورت محاوره ای ساده اجرا می شوند و البته هنرمندان تئاتر از ژست های بدنی و لحن های گفتاری متفاوت خود، برای القای معانی بهره می برند.
بسیاری از ملودی های موسیقی ایرانی بر گرفته از ملودی های تعزیه است
به جای خوبی رسیدیم، مایلم نظر شما را در باره موسیقی تعزیه هم جویا شوم.
در باره موسیقی تعزیه بین صاحب نظران اختلاف نظر وجود دارد. مثلا برخی از آنها معتقدند که موسیقی ایرانی تنوع و غنای خود را از تعزیه گرفته و برخی نیز عکس این عقیده را دارند و میگویند که تعزیه از موسیقی ایرانی بهره برده است. بنظر من حالت اولی منطقی تر است.. زیرا آنطور که مدارک گواهی می دهند، در ایران بیش از 100 نسخه مختلف تعزیه برجای مانده است. ممکن است که این تنوع به این دلیل باشد که هر شهر و روستایی تعزیه مخصوص خود را داشته است. مثلا تعزیه حضرت عباس اصفهانی ها با آنچه که قزوینی ها می خواندند متفاوت بوده باشد. یا اگر هم همه تعزیه خوانان یک نسخه نهایی و به قول امروزی ها استاندارد توافق داشتند، ما باز هم تعداد زیادی تعزیه، نه تنها برای شهدای کربلا بلکه برای دیگر امامان و شهدای شیعه داشته ایم.
در این تعداد از تعزیه ها، حالات گفتگو و رفتار شبیه خوانان، موسیقی خاص خود را می طلبد پس همین حالات موجب پیدایش، اینهمه گوشه ها و دستگاه ها در موسیقی تعزیه شده است،
پس از این پیدایش هم ، موسیقی دانان ایرانی، به این موسیقی ها صورت علمی داده ، طبقه بندی و نام گذازی کرده و سر انجام به صورت فعلی در آورده اند.
من برای اینکه برای ادعایم دلیل بیاورم به یک مورد خاص اشاره می کنم. چندین سال پیش از دوستم آقای دکتر سیروس شمیسا، شنیدم که می گفت بسیاری از ملودی های موجود در موسیقی و شعر ایرانی بر گرفته از ملودی های تعزیه است. از باب مثال او می گفت که نیما یوشیج بنیانگذار شعر نو، وزن شعر معروف: «افسانه» را که با بیت زیر شروع می شود:
« ای فسانه فسانه فسانه ای خدنگ ترا من نشانه» از نوحه زیر گرفته است:
«اکبر ای اکبر ای اکبر من اکبر ای نو گل احمر من»ـ نوحه ای که در تعزیه های آن زمان خوانده می شده است. اگر شما کتابهای مربوط به عروض و قافیه قدیمی را بررسی کنید، وزن شعر « افسانه» را پیدا نمی کنید. در حالی که تعزیه خوانان آنرا در همان تعزیه حضرت علی اکبر مورد استفاده قرار می دادند.
هر حالتی در تعزیه موسیقی خاص خود را دارد
پیشتر اشاره کردم که هر حالتی در تعزیه موسیقی خاص خود را دارد. مثلا در کربلا ، هنگامی که رزمندگان سپاه امام حسین ، با خود گفتگو می کنند، موسیقی،باید با وقار و متین و اندیشناک، باشد.از اینرو ذاکرین در این حالت آواز خود را در دستگاه «چهار گاه» که مناسب این حالت است، می خوانند.
مثلا شبیه علی اکبر شعر زیر را در دستگاه چهار گاه می خواند:
« این چه بانگی است که به گوش من نا شاد آمد / کین دل گمشده اقبال بر امداد آمد
چند در قفس ای مرغ دل از غم نالی / مژده ای طایر پر بسته که صیاد آمد…»
اما همین شبیه علی اکبر هنگامی که تهدیدات دشمن و تنهایی پدر را مشاهده می کند خونش به جوش می آید و سراسیمه به سوی پدر می شتابد و با لحن تضرع آمیزی از پدر اجازه میدان رفتن می خواهد. گفتگوی پدر و پسر را یک ملودی سوزناکی همراهی میکند که نا خود آگاه اشک را بر دیدگان جاری می سازد. شعری که گفتگوی پدر و پسر را نمایان می کند از این قرار است:
علی اکبر: وقت آمده بابا که دهی اذن نبردم / وقت آمده با با که به دور تو بگردم
امام حسین: وقت آمده بابا که چو یعقوب بگریم / در کوه و بیابان به سراغ تو بگردم…
برای این گفتگوی سوزناک، موسیقی حزین و غمناک استعمال می شود.
موضوع قابل توجه آنست که تنها موافق خوانان یعنی شبیه امام حسین و اهل بیت و اصحابش آواز می خوانند و این حق از مخالف خوانان به جهت اینکه نماینده سپاه کفر هستند، سلب گردیده است . این دسته، دکلمه وار گفتگو می کنند. به هنگام نبرد هم یاران امام حسین از نوعی شعر که «بحر طویل» نام دارد، بهره می جویند و به رجز خوانی می پردازند.
ممکن است در باره اشعاری هم که در تعزیه خوانده می شوند توضیحات مختصری بدهید؟
یکی از ویژگی های تعزیه آنست که برخلاف تئاتر ها چه غربی و چه شرقی، در همه گفتگو ها و یا دیالوگ ها از زبان شعر استفاده می شود، این اشعار هم اغلب زیبا و دلنشین و فاخر می باشند. متاسفانه من از شاعران تعزیه ها آگاهی ندارم، با این حال این اشعار مبین دانش و آگاهی این سرایندگان از رموز شعری و ادبیات غنی فارسی است، که به زیبایی هم حق مطلب را ادا کرده اند. مثلا ملاحظه کنید در شعر زیر که زبان حال فاطمه صغری دختر بیمار امام حسین که در مدینه مانده است، با چه زیبایی سروده شدهاست. این دختر تنها و بیمار ار هم از دوری پدر رنج می برد و هم از بیماری. بنابر این لب به شکایت می گشاید . اینسان با پدری که در برش نیست شکایت می کند:
« رفتی به کربلا و نگفتی که در وطن / من یک علیله دخترکی دارم ای پدر
نه نامه و نه قاصدی آمد ز سوی تو / خون شد زغصه این دل افکارم ای پدر»
البته در تعزیه ها به مناسبت از آشعار شاعران معروف ایرانی مثل فردوسی، سعدی و حافظ هم به مناسبت استفاده می شود
اکنون که شما تعزیه را یک تراژدی می نامید، یک تراژدی اصولا چه خاصیتی دارد؟
ارسطو در همان کتاب «فن شعر» خود تراژدی را موجب « تطهیر» عواطف می خواند، با اینحال مقصود خود را از واژه تطهیر توضیح نمی دهد. از اینرو برخی از شارحان این فیلسوف بر آنند که مراد از تطهیر همانا تلطیف احساسات است. به عبارت بهتر تراژدی می تواند روح آدمی را از آلودگی ها پاک کند.بدین وسیله تماشا چیان احساسات آزار دهنده را از خود دور می گنند و به نوعی از آرامش درونی می رسند. ما اینکونه آرامش را به هنگام تماشای تعزیه هم به خوبی احساس می کنیم. به امام حسین عشق می ورزیم، ترحم بر مظلوم در وجودمان نهادینه می شود و تلاش می کنیم از خشونت دوری کنیم.
بیضوی بودن مکان مراسم تعزیه باعث انتقال درست صدا میشد
رونق تعزیه در ایران در چه دوره ای شدت گرفت؟
زمان حکومت سلسه قاجار را باید زمان رونق تعزیه در تاریخ ایران نامید. زیرا پادشاهان قاجار خود مشوق این هنر بودند و در تعزیه خانه ای بسیار وسیع که آن را، به سبک سالن های تئاتر غربی، ساخته بودند. خود و بستگان و دیگر علاقه مندان حضور می یافتند و به تماشای تعزیه می پرداختند. اکنون این سوال مطرح است که در آن ازدحام جمعیت و وسعت تعزیه خانه، تماشا چیان چگونه صدای شبیه خوانان را می شنیدند. برای پاسخ به این سوال، باید به عهد باستان نظر کرد و با سالن های تئاتر در یونان و روم قدیم آشنا شد. کسانی که با هندسه آشنایی دارند می دانند که اگر در یکی از کانون های یک ساختمان بیضوی شکل چراغی روشن کنیم می توانیم در کانون دیگر همین ساختمان روشنی این چراغ را مشاهده کنیم. به همین منوال صدایی که در یکی از این کانون ها بر خیزد در کانون دیگر بیضوی خوب شنیده می شود. این خاصیت شکل بیضوی است. از اینرو با توجه به این خاصیت، سالن های تئاتر در یونان و روم باستان را به شکل بیضوی می ساختند مانند شکل زیر:
روی یکی از کانون ها هنرمندان تئاتر بازی می کردند و در روی کانون دیگر این ساختمان تماشاچیان قرار داشتند که صدای هنرمندان را به خوبی می شنیدند. در زمان قاجار که هنوز بلند گو اختراع نشده بود، معماران ایرانی، تعزیه خانه را با همان سبک مهندسان عهد باستان، ساخته بودند تا صدای شبیه خوانان به خوبی شنیده شود.
به نظر شما برای رونق بخشیدن به این هنر چه باید کرد؟
باید اعتراف کنم که همه تعزیه خوانان امروزی، چه قدیمی ها و چه شبیه خوانان جوان و نو جوان، نقش خود را خوب بازی می کنند. مخصوصا ورود نوجوانان با استعداد بر گیرایی و جذابیت تعزیه های کنونی افزوده است. با اینحال متاسفم که آقای امیر سلیمانی مقدم پس از درخشش در تعزیه های حضرت قاسم و فاطمه صغری، عرصه تعزیه را برای همیشه ترک کرده است..
بنابر این به خاطر پیشرفت این هنر مقدس ، باید به تشویق تعزیه خوانان جوان پرداخت تا از خروجشان از این هنر جلو گیری کرد.برای اینکار هم می توان هر ساله همانند جشنواره های سینما و تئاتر، جشنواره تعزیه هم بر پا کرد و در آن به تعزیه خوانان برگزیده، جوایزی اهدا کرد. البیه چون هنر تعزیه مردمی و مستقل است، بهتر است این جایزه، از سوی خیرین اهدا گردد. البته قدیمی ها احتیاج چندانی به تشویق ندارند و برای آنها باید مجلس بزرگداشت بر پا گردد، ولی تعزیه خوانان جوان همانند : محمد طوطی، جواد مرادی و رضا بصایری و دیگر جوانانی که من شناختی از آنها ندارم ولی برای پر بار کردن این هنر تلاش می کنند، شایسته همه گونه تشویق و اهدای جایزه اند. من شخصا تعزیه علی اکبر با نقش آفرینی مهرداد حجازی مهر را که در سال 1374 اجرا شده ونبز اغلب تعزیه هایی که محمد طوطی و جواد مرادی در آنها نقش بازی کرده اند را دوست دارم. به نظر من جواد مرادی که هم صدای خوبی دارد و هم نقش های خود را به خوبی اجرا می کند یک تعزیه خوان جوان نابغه است.
ممکن است مختصری هم در باره آسیب شناسی تعزیه صحبت کنید؟
با همه زیبایی هایی که برای تعزیه شمردم در زیر به برخی از نقایص آن اشاره می کنم که امید وارم مورد توجه تعزیه خوانان عزیز قرار گیرد.
می دانیم که حصرت فاطمه زهرا(س) به هنگام شهادت 18 سال سن داشت، بنابر این در تعزیه آن حضرت کسی که نقش فاطمه زهرا را بر عهده می گیرد حتما باید جوان باشد و نه میانسال که متاسفانه در تعزیه ها این موضوع مهم رعایت نمی شود. همچنین حضرت عباس(س) در کربلا 35 سال داشت بنابراین نباید نقش او را در تعزیه کسی بازی کند که تمام محاسنش سفید شده است که من در یکی از تعزیه ها دیدم.
از تکرار برخی صحنه ها زیان بخش، مثل «شراب خوردن» حر، قبل از ورود به کربلا، که من در یکی از تعزیه ها با تعزیه خوانی آقای صفری در نقش حر دیدم ، جلو گیری شود. زیرا این صحنه که حتی پشتوانه تاریخی هم ندارد به شخصیت حر لطمه وارد می کند..
اینها که گفتید به تعزیه خوانان مربوط می شد، آیا برای بانیان تعزیه هم نظر انتقادی دارید؟
بله، فرصت خوبی است که به مطلبی اشاره کنم . چندی پیش فیلمی از تعزیه حضرت عباس علیه السلام را که در یکی از روستا های ایران برگذار شده بود در اینترنت مشاهده کردم و بسیار ناراحت شدم. در این تعزیه و در وسط آن ناگهان گوسفندی را آوردند و در میان دیدگان زن و مرد و پیر و جوان، ذبح کردند و خونش را هم به اسب حصرت عباس مالیدند، صحنه بقدری دلخراش بود که من نتوانستم بقیه تعزیه را مشاهده کنم.
من معتقدم که کسانی که این کار را کردند یا جاهل بودند و یا مغرض و دشمن تعزیه و می خواستند با چنین کاری مردم عزیز مارا از تعزیه دلسرد کنند. وقتی که حضرت امام رضا علیه السلام ضامن آهو می شود و یا حضرت مسلم به هنگام عزیمت به کربلا از صیادی که می خواهد صیدش را بکشد، تقاضا می کند که از خون آن حیوان در گذرد و یا در تعزیه حضرت امام حسین علیه السلام ما رفتار عطوفت بار آن حضرت را با شیر مشاهده می کنیم؛ چرا باید اجازه دهیم ذبح گوسفند در وسط تعزیه صورت گیرد. این کار را می شود در جایی خلوت و به دور از چشم مردم انجام داد. تذکر این نکته جالب است که در انگلستان که حتی سر بریدن یک مرغ در کوچه و خیابان ممنوع است، دولت جنایتکار انگلیس به « شیعیان انگلیسی» اجازه داده تا در روز های عاشورا و تاسوعا در خیابان های لندن دسته عزاداری راه بیاندازند و به سر هایشان قمه بزنند، تا بدین ترتیب آبروی شیعیان را ببرند.
بنابراین ما باید بسیار هوشیار باشیم و اجازه ندهیم که عده ای جاهل و یا مغرض ساحت پاک تعزیه را با کارهای خلاف شرع خود آلوده کنند.