از انوشیروان روحانی تا شمس لنگرودی از «ناصر مسعودی» گفتند/ صاحبعزا شدن مردم ایران برای بلبل گیلان

عطا نویدی: در آغاز این مراسم، که با استقبال کمنظیر مردم گیلان و علاقهمندان به این هنرمند مردمی همراه بود، حاضران به احترام استاد ناصر مسعودی او را یک دقیقه ایستاده تشویق کردند. پس از آن، فیلم مستند «صدای گیلان» به کارگردانی محمود اریب درباره زندگی استاد مسعودی به نمایش درآمد. در بخش بعدی برنامه، مجید جدی شاعر، شعری را که در روز درگذشت زندهیاد ناصر مسعودی سروده بود، برای حاضران قرائت کرد.
از انوشیروان روحانی تا محمد میرزمانی و شمس لنگرودی و علی جهاندار
سپس پیام انوشیروان روحانی، آهنگساز و نوازنده برجسته پیانو، پخش شد. او ضمن نواختن پیانو، با عرض تسلیت به خانواده استاد ناصر مسعودی گفت: «متأسفم که گیلان بلبل خود را از دست داد.»
پس از پخش پیام انوشیروان روحانی، محمد میرزمانی، موسیقیدان پیشکسوت که تنظیم و آهنگسازی قطعه «میرزا کوچک خان» نیز بخش ارزشمندی از کارنامه او را تشکیل میدهد اینگونه گفت:
«هنرمندان کشور، مردم عزیز سرزمین من…
زمانی که میخواستم از پلهها بالا بیایم، پاهایم میلرزید. من سالها در این کشور مسئولیت داشتم، سالها مدیریت کردم و کارهای بزرگی انجام شد؛ اما امروز بسیار دشوار است که از استادی سخن بگوییم که از میان ما رفته است.
استاد ناصر مسعودی که خداوند رحمتش کند، هنرمندی شناخته شده بود. «تیتی» یکی از آثار محبوب ایشان بود؛ اثری که همسر من هم آن را بسیار دوست داشت. اولین بار که خدمت استاد رسیدم، گفتم که همسرم علاقه زیادی به این اثر دارد. بعدها هم چند بار توفیق حضور در خدمت ایشان را داشتم.
بارها با خودم فکر کردهام که چه حکمتی است که هنرمندی سالها در اوج قدرت، شهرت و محبوبیت باشد، اما مدتی فعالیت نکند؟ با وقوع انقلاب سالهایی بود که ایشان کمکار بودند و عملاً به فراموشی سپرده شدند.
محمد میرزمانی: نکتهای که همیشه ذهنم را مشغول کرده این است که چرا هنرمندی در اوج شهرت قبل از انقلاب، پس از انقلاب کمتر کار میکند؟
هرچه فکر میکردم میدیدم کارهایی که بعدتر تولید شد، در شأن ایشان نبود؛ کارهایی نبود که بتواند ظرفیت هنری و جایگاه استاد را نشان دهد. اما «کوچک جنگلی» با آن نغمهها، ارکستراسیون، رنگآمیزی، دینامیک و نقش گروه، مجموعهای بود که زمینه را فراهم کرد تا ناصر مسعودی بار دیگر بدرخشد، قدرت هنری خود را نشان دهد و جایگاه واقعیاش را به دست بیاورد. این یکی از مهمترین ویژگیهای زندگی هنری استاد مسعودی است.
دلیل این که اینها را میگویم، این است که بسیاری از هنرمندان ما که پیش از انقلاب شهرت داشتند، بعد از انقلاب کمتر کار کردند؛ چون کاری در شأن و جایگاه آنها تولید نمیشد. حتی برخی که ادامه دادند، ناچار شدند کارهای گذشته را تکرار کنند.
این بسیار مهم است که یک هنرمند بتواند با مخاطب امروز ارتباط برقرار کند، اثر بگذارد و در ذهنها بماند. ناصر مسعودی این توانایی را داشت و ماندگار شد.
یک نکته را هم باید بگویم. بسیار تلاش کردم که در مراسم تشییع حضور پیدا کنم اما متأسفانه نتوانستم. عذرخواهی میکنم. وقتی برای این مراسم از من دعوت شد، بسیار فکر کردم چه بگویم. خاطرات زیادی از استاد در فضای مجازی و رسانهها گفتهام، اما نکتهای که همیشه ذهنم را مشغول کرده این است که چرا هنرمندی در اوج شهرت قبل از انقلاب، پس از انقلاب کمتر کار میکند؟ پاسخ همان است که عرض کردم: کارهایی در شأن او نبود.
ناصر مسعودی نه یک هنرمند استانی که هنرمندی ملی بود
محمد میرزمانی ادامه داد:
نکته دیگری نیز هست -و با عذرخواهی از تمامی هنرمندان کشورمان این را میگویم- ناصر مسعودی یک هنرمند ملی بود. بسیاری از هنرمندان استانهای مختلف ما، در سطح ملی هم شناختهشدهاند اما همچنان در قالب «هنرمند استانی» معرفی میشوند. اما استاد مسعودی در حالی که یکی از بهترینهای گیلان بود، با استادانی چون عبادی، فرهنگ شریف، محمد موسوی، فریدون حافظی، فریدون شهبازیان، فریدون ناصری و استاد معروفی همکاری کرد. حدود ۲۰۰ اثر با این بزرگان داشت. تصور کنید برای هر اثر چند جلسه با این اساطیر مینشست؛ چه چیزهایی آموخت! این شوخی نیست. همین بود که او را به یک هنرمند ملی تبدیل کرد.

من افتخار میکنم که توانستم با چنین شخصیت بزرگی کار کنم؛ کسی که همیشه آرزو داشتم فقط او را از نزدیک ببینم. خدا به من توفیق داد که بتوانم یکی از ماندگارترین کارها را با ایشان انجام دهم. همیشه دوستش داشتم، همیشه در قلب من بود. تا همین اواخر هم تلاش کردم کاری برایشان انجام دهم اما نشد.
اما مهمترین ویژگی استاد -بیش از هنر- انسانیت او بود. هنر بدون انسانیت، بدون عشق و بدون لطافت، ارزش ندارد.
استاد مسعودی با اینکه هنرمندی بزرگ بود، انسانی بزرگوار و مهربان نیز بود. من ارتباط زیادی با ایشان نداشتم اما هر بار که میدیدمشان، هیچگاه گلایه و شکایتی از او نشنیدم. روح بزرگی داشت. بعضی از هنرمندان متأسفانه وقتی با آنها روبهرو میشوید، بهجای اینکه روحیه بگیرید، دلنگران میشوید؛ اما استاد مسعودی چنین نبود. او امید و آرامش میداد.
اجرای موسیقی به یاد استاد
بعد از سخنرانی محمد میرزمانی، محمد انشایی (کمانچه) به همراه سنتور و کوارتت زهی، دانیال اسدیراد (ویلن التو)، مرتضی سعیدیراد (سنتور)، نوید شعبانزاده (ویولت)، صادق رضایی (ویولن)، محمدحسن گلشن (ویلن) قطعهای را براساس «الا تی تی» ساخته مرتضی حنانه با صدای ناصر مسعودی را نواختند.
پیام تصویری شمس لنگرودی
سپس نوبت به پیام تصویری شمس لنگرودی،شاعر و پژوهشگر رسید.
او در این پیام گفت:
«درگذشت ناصر مسعودی، هنرمند نامدار گیلانی، به خاموشی بلبل گیلان انجامید.
ناصر مسعودی، از چهرههای ماندگار موسیقی گیلان و یکی از اصیلترین خوانندگان موسیقی ایرانی، پس از یک دوره بیماری درگذشت.
مسعودی که سالها با صدای لطیف و منحصربهفرد خود در میان مردم شناخته میشد، از نخستین خوانندگان موسیقی گیلکی بود و بسیاری او را پس از عاشورپور، دومین چهره تأثیرگذار موسیقی نواحی گیلان میدانند. لقب «بلبل گیلان» هم که مردم به او داده بودند، نشانی از محبوبیت و جایگاه هنریاش در میان دوستداران موسیقی محلی داشت.
یاد و خاطره آثار او برای بسیاری از نسلها آشناست؛ دورانی که دانشآموزان هنگام رفتوآمد به مدرسه، ترانههایش را از رادیو و کافهها میشنیدند و صفحههای موسیقیاش فضای شهر را پر میکرد.
مسعودی در طول عمر هنری خود همواره خوشنام بود و آثارش جزئی از حافظه فرهنگی مردم شمال کشور و علاقهمندان به موسیقی سنتی ایران باقی مانده است.
درگذشت این هنرمند پیشکسوت را به خانواده ایشان، جامعه هنری و همه دوستداران موسیقی ایران تسلیت میگوییم و یادش را گرامی میداریم.»

آنچه از ناصر مسعودی، ناصر مسعودی ساخت
سخنرانی علی جهاندار خواننده و استاد آواز چنین بود:
«بهعنوان یک گیلانی و اهل رستمآباد، افتخار میکنم که در سرزمینی چشم به جهان گشودم که هنرمندی چون استاد ناصر مسعودی از آن برخاسته است. خوش به حال انسانهایی مانند او؛ کسانی که خداوند به آنان ویژگی و ارزشی میدهد که در طول تاریخ شاید از هزاران نفر تنها یکی نصیبش شود. همان نکتهای که سعدی فرمود:
از هزاران در یکی گیرد سماع / زان که، هر کس محرم پیغام نیست.
دوستان بسیاری درباره شخصیت و هنر ناصر مسعودی سخن گفتهاند، اما حقیقت این است که او درون و برونی دوستداشتنی داشت؛ هنری که از جان میآمد و بر دل مینشست. من متولد ۱۳۲۷ هستم و از نوجوانی آواز بزرگان را دنبال میکردم؛ از ایرج تا استاد مسعودی. چند بار هم با خود آقای ایرج درباره بزرگان آواز صحبت کردم و او همیشه از ناصر مسعودی با احترام و علاقه یاد میکرد؛ همانگونه که از نادر گلچین.
در هنر، تنها داشتن صدا کافی نیست؛ صدایی دلنشین است که از فهم، تجربه، لطافت و پاکی درونی سرچشمه بگیرد. همین ویژگیها بود که از ناصر مسعودی، ناصر مسعودی ساخت. انسانهایی مانند او مانند دستگاههایی هستند که وقتی نامشان برده میشود، چراغی در درون آدم روشن میگردد. چنین نوری نصیب هر کسی نمیشود.
بیتردید خانواده ایشان بهتر از هر کسی میدانند که استاد چه سختیهایی پشت سر گذاشت و چگونه با همراهی همسر و خانوادهاش به جایگاهی چنین والا رسید. پشت هر هنرمند بزرگ، خانوادهای صبور و عاشق ایستاده است.
امروز شاید جسم او میان ما نباشد، اما از همین لحظه نامش دوباره زنده میشود؛ همچون سعدی، حافظ، شجریان و دیگر بزرگان. هر بار که صفحهای از آثار ناصر مسعودی باز میشود، هنر او تازهتر و ماندگارتر میگردد.
خداوند رحمتش کند؛ او هنرمندی بود که تمام ایران دوستش داشت و ما به داشتن چنین چهرهای در هنر این مرز و بوم افتخار میکنیم.»
همچنین پیام تصویری تهمورس پورناظری بخش دیگری از این مراسم بود. او ضمن عرض تسلیت به مناسبت درگذشت استاد ناصر مسعودی از نقش او و تاثیرگذاریاش در برنامههایی چون «گلها» و «برگ سبز» گفت.
اجرای دو قطعه «گل پامچال» و «میرزا کوچک خان» گروه کُر «سکوت» به سرپرستی مصطفی حقیقتخواه بخش دیگری از این مراسم بود. این مراسم بدون هیچگونه حمایت نهادهای دولتی و صرفا توسط خانواده زندهیاد ناصر مسعودی برگزار شد.

۲۴۲۲۴۳


