زنی در آستانه فروپاشی روانی/ نگاهی به «کلسیم»

در چنین قالبی وجود تصویر ویدئویی و عکسهایی که با پیشبرد روایت در هر بخش آگراندیسمان میشوند، مبهم مینماید. امّا با ورود به پردهای که مسئله برادر و خواهر مطرح میشود و شیر و نشاستهای که ما را به کلیدواژه فرنی بهجامانده در چمدان ارجاع میدهد، متوجه ارتباط این موقعیتها با یکدیگر میشویم و این نکته برایمان روشن میشود که پس از پرده نخست، تمام بخشها در واقع فلشبکی است برای تبیین موقعیت اولیه و در نهایت بازگشت به آن. حال با تغییری که در دیدگاه و به تبع آن قضاوت مخاطب ایجاد میشود هم آن تصاویر و عکسها منطقی مینمایند و هم میزانسن مینیمال و مرکزگرای اثر.
حال دیگر روابط انسانی، روابطی عام نیستند که برآمده از تیپهای منفک باشند؛ بلکه جهان اثر منعکسکننده شخصیتهایی است که در سطح فیزیکی با یکدیگر روابط خانوادگی و در سویهای متافیزیکی روابطی چندگانه دارند و دقیقاً در همین سطح چندوجهی است که ایهام اثر پررنگ میشود. نمایش همچون متنی گشوده در مقابل دیدگان مخاطب ظهور مییابد و موجب آن میشود تا تماشاگر نیز نقشی در کنارهمقراردادنِ قطعات این پازل داشته باشد.
جدای از مدل روایت و چیدمان صحنه، مولفهای که میتواند ایهام موقعیتها را تقویت و از آنها ابهامزدایی کند، مسئله بازیگری است که در این بخش نیز «کلسیم» نمره قبولی را میگیرد، به ویژه در مورد بازیگر زن که به خوبی از بدن، صدا و حتی تغییرات کوچکی که در ظاهرش میدهد، بهره میبرد.
در آخر، دایره روایت که به اندازه شعاع حرکتی بازیگران وسعت دارد و به مرکزیت چمدانی آکنده از پرسشهای اساسی شکل گرفته است، بسته میشود و نمایش به پایان میرسد. پیش از برخاستن از جای همچنان به آن چمدان فکر میکنیم و اینکه چیزی که در آن موجود است و از دیدگان مخاطب غایب، چگونه محور فرمدهنده به شخصیتها و کشمکشهایشان را صورت بخشیده است. در هر پرده چیزی در چمدان موجود است که یک سمت قضیه به آن متمایل و سمتی دیگر از آن گریزان یا نسبت به آن بیتوجه و یا اصلاً به خاطر این غیاب دچار ترس و وحشت است. همینطور که این نکات را مرور میکنیم از جای برمیخیزیم تا تشویق را آغاز کنیم؛ چراکه با وجود برخی کموکاستیها و گاه ازریتمافتادنها، نمایش خوبی را به تماشا نشستهایم.
۲۴۲۲۴۲



