پیمان دفاعی پاکستان و عربستان فقط یک پیام است / توافقی برای یادآوری بدعهدیهای ترامپ / پاکستان قرار نیست به ایران و اسرائیل حمله کند

به گزارش خبرآنلاین، اندیشکده موسسه خاورمیانه (Middle East instisute) در یادداشتی به قلم اف. گرگوری گاوس سوم، استاد دانشگاه A&M تگزاس پیمان دفاعی جدید میان ریاض و اسلامآباد را تحلیل کردهاست.
این کارشناس روابط بینالملل تاکید میکند که بر خلاف برخی گمانهزنیها، پیمان جدید عربستان و پاکستان به معنای گسترده شدن چتر هستهای پاکستان بر فراز عربستان سعودی نیست، به معنای تلاش ریاض برای نزدیکتر شدن به چین از طریق اسلامآباد نیست و بیش از هر چیز پیامی به آمریکا است.
در ادامه متن کامل این یادداشت را مطالعه میکنید.
پس از حمله اسرائیل به مقامات حماس در دوحه، قطر، در اوایل سپتامبر، عربستان سعودی و پاکستان کمی بیش از یک هفته بعد، در ۱۷ سپتامبر، توافقنامه دفاع متقابل را امضا کردند.
بر اساس بیانیه دفتر نخستوزیر پاکستان، این پیمان تصریح میکند که «هر گونه تجاوز علیه هر یک از کشورها، تجاوز علیه هر دو تلقی خواهد شد.»
مقامات هر دو طرف تلویحاً اشاره کردند که پاکستان حتی از سلاحهای هستهای خود برای دفاع از پادشاهی استفاده خواهد کرد، هرچند مقامات پاکستانی بعداً از این تعهد تلویحی عقبنشینی کردند.
این توافق موجی از اظهارنظرهای افراطی را در مورد قرار گرفتن عربستان سعودی تحت چتر هستهای پاکستان و چگونگی شکلگیری یک واقعیت استراتژیک جدید در منطقه خلیج فارس و جنوب آسیا ایجاد کرد. تحلیلگران نباید عجله کنند.
بازدارندگی گسترده [هستهای] بسیار دشوار است. جزئیات، که ما هیچ اطلاعی از آنها نداریم، اهمیت زیادی دارند. اینکه اسلامآباد چگونه به انواع تهدیدات نظامی که عربستان سعودی واقعاً با آن روبرو است واکنش نشان خواهد داد، بسیار نامشخص است. به همان اندازه نامشخص است که ریاض، که رابطه اقتصادی قابل توجهی با هند دارد، در دور بعدی تبادلات نظامی هند و پاکستان چگونه عمل خواهد کرد.
پیمان دفاعی عربستان و پاکستان را بهتر است یک توافقنامه معمولی بدانیم. پاکستان همیشه به دلایل مالی به دنبال رابطه قویتری با عربستان سعودی است. عربستان سعودی، پس از حمله اسرائیل به قطر، به ایالات متحده این پیام را میدهد که اگر واشنگتن نتواند اسرائیل را از بمباران سایر متحدان آمریکا باز دارد، گزینههای دیگری برای شرکای امنیتی دارد.
برداشتهای اولیه از توافق عربستان و پاکستان
قابل درک است که هم ریاض و هم اسلامآباد بخواهند دشمنان احتمالی باور کنند که پاکستان تا سرحد امکان از عربستان سعودی دفاع خواهد کرد؛ این همان چیزی است که بازدارندگی گسترده به آن معنا میدهد.
یک مقام سعودی، در پاسخ به سوالی در مورد عنصر هستهای توافق، به طور تلویحی پاسخ داد که این توافق «شامل تمام ابزارهای نظامی میشود.» وزیر دفاع پاکستان به یک مصاحبهگر تلویزیونی گفت که تواناییهای پاکستان «در دسترس» سعودیها قرار خواهد گرفت. اما بعداً، همان مقام گفت که عنصر هستهای «در دستور کار نیست.» تنها بیانیه رسمی در مورد این توافق، که توسط دولت پاکستان صادر شد، به تعهد هستهای اشارهای نکرد.
این ابهام مانع از آن نشد که برخی تحلیلگران اعلام کنند عربستان سعودی اکنون تحت چتر هستهای پاکستان قرار دارد.
محمد سلامی، تحلیلگر مرکز استیمسون، گفت که بر اساس این توافق «عربستان سعودی به چتر هستهای و بالقوه سلاحهای هستهای دسترسی پیدا میکند.»
ریاض خوج، تحلیلگر باسابقه دفاعی در خلیج فارس، به صراحت نوشت که این پیمان «اکنون ریاض را تحت چتر هستهای پاکستان قرار میدهد.»
پروفسور خوان کول، مورخ و مفسر برجسته اسلامی، این توافق را «ناتوی اسلامی» نامید و فرض کرد که پاکستان مایل به استفاده از سلاحهای هستهای علیه اسرائیل خواهد بود اگر اسرائیل با ریاض همان کاری را بکند که با دوحه کرد.
عجله نکنید! پیچیدگیهای بازدارندگی گسترده
عربستان سعودی و پاکستان روابط دفاعی و امنیتی دیرینهای دارند. اگر عربستان سعودی قربانی یک تهاجم کلاسیک شود، به احتمال زیاد پاکستان هر کاری از دستش برآید برای کمک به دفاع از پادشاهی انجام خواهد داد.
پاکستان در سال ۱۹۹۰، پس از حمله عراق به کویت، ۱۱۰۰۰ سرباز به عربستان سعودی فرستاد و برای دههها، به طور متناوب، حضور نظامی در این کشور داشته و توافقنامههای آموزش دفاعی و نظامی امضا شده در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۸۲ را اجرا کرده است.
در مقطعی در دهه ۱۹۸۰، ۲۰۰۰۰ سرباز پاکستانی در عربستان سعودی مستقر بودند. با این حال، یک تهاجم تمام عیار به این کشور به سختی محتمل است.
تهدید خارجی واقعی برای امنیت عربستان سعودی، و به طور کلی امنیت کشورهای خلیج فارس، از حملات موشکی و پهپادی ناشی میشود.
ایران در سپتامبر ۲۰۱۹ چنین حملهای را به تاسیسات نفتی کلیدی عربستان سعودی انجام داد و پایگاه هوایی آمریکا در قطر را در ژوئن ۲۰۲۵، پس از حمله اسرائیل و آمریکا به ایران در همان ماه، هدف قرار داد. حوثیها در یمن در اواخر دهه ۲۰۱۰ و اوایل دهه ۲۰۲۰ تعدادی از این حملات را به اهداف سعودی و اماراتی انجام دادند. حمله موشکی بالستیک هوابرد اسرائیل به قطر در سپتامبر ۲۰۲۵ تنها جدیدترین حمله از این دست به یک کشور خلیج فارس بود.
آیا پاکستان در پاسخ به یک حمله موشکی و/یا پهپادی به عربستان سعودی، علیه ایران، اسرائیل یا حوثیها وارد جنگ خواهد شد؟ این بسیار بعید است. داراییهای نظامی پاکستان به وظیفه اصلی خود یعنی بازدارندگی و در صورت لزوم، مبارزه با هند اختصاص یافته است.
خصومت علیه ایران ایران، یک همسایه مهم، با پاسخ به حمله ایران به عربستان سعودی مانند حمله سال ۲۰۱۹، احتمال تنشهای واقعی را در مرز جنوب غربی پاکستان باز میکند. این امر مستلزم حداقل تغییر بخشی از داراییهای نظامی پاکستان از تهدید اصلی خود در شرق است.
حمله پاکستان به اسرائیل، یک قدرت هستهای دیگر، در پاسخ به یک حمله فرضی اسرائیل به عربستان سعودی حتی پرخطرتر و در نتیجه کمتر محتمل به نظر میرسد. اسلامآباد نه تنها پاسخ اسرائیل را به خطر میاندازد بلکه پیامدهای جدی در روابط خود با ایالات متحده را نیز به دنبال خواهد داشت.
استقرار سلاحهای هستهای پاکستان در عربستان سعودی، تحت نوعی توافق کلید دوگانه، بخشی از زرادخانه پاکستان را، که به بازدارندگی و دفاع در برابر هند اختصاص یافته است، در معرض حمله احتمالی ایران یا اسرائیل قرار میدهد. چنین اقدامی میتواند عوارضی را برای اسلامآباد با ایالات متحده ایجاد کند. بعید است پاکستان چنین قمارهایی را بپذیرد.
حمله پاکستان به حوثیها بسیار کمخطرتر است. با این حال، تمایل اسلامآباد برای اختصاص حتی مقدار کمی از تواناییهای نظامی خود به منطقهای که برای آن حاشیهای است و از منافع امنیتی اصلیاش دور است، احتمالاً محدود خواهد بود. در سال ۲۰۱۵، هنگامی که عربستان سعودی و امارات متحده عربی کارزار نظامی خود را علیه حوثیها در یمن آغاز کردند، پادشاهی از پاکستان خواست تا به ائتلاف آنها بپیوندد. پاکستان، هرچند در آن زمان تحت دولتی متفاوت بود، به طور علنی از این امر خودداری کرد.
یک تعهد بازدارندگی گسترده و قطعی از سوی پاکستان به عربستان سعودی، احتمالاً اسلامآباد را درگیر درگیری با کشورهایی میکند که در حال حاضر آنها را دشمن نمیبیند و انرژیهای نظامی خود را از تنها کشوری، یعنی هند، که مطمئناً دشمن آن است، منحرف میسازد. آیا پاکستان در پاسخ به یک حمله موشکی یکباره به عربستان سعودی چنین ریسکهایی را متحمل خواهد شد؟ دلایل بیشماری برای شک و تردید در این مورد وجود دارد. مطمئناً «خودکار» نخواهد بود. تعهد هستهای آمریکا به متحدان ناتو خود در طول جنگ سرد، علیه اتحاد جماهیر شوروی بود که از قبل رقیب جهانی واشنگتن بود، و اروپای غربی یک علاقه کلیدی و مستقیم آمریکا بود. حتی با همه اینها، متحدان اروپایی همیشه تردید داشتند که آیا ایالات متحده با سلاحهای هستهای به دفاع از آنها خواهد آمد یا خیر. بریتانیا و فرانسه آنقدر تردید داشتند که سلاحهای هستهای خود را به دست آوردند. عربستان سعودی دلایل بیشتری برای زیر سوال بردن قابلیت اطمینان چتر هستهای ادعایی پاکستان دارد.
به همین ترتیب، آیا عربستان سعودی در صورت بروز درگیری مرزی بعدی بین پاکستان و هند، روابط اقتصادی رو به رشد خود با هند – یک شریک تجاری بزرگ – را به خطر خواهد انداخت؟ ولیعهد محمد بن سلمان سیاست خارجی عربستان را از ادعای پرقدرت (و تا حد زیادی شکست خورده) ریاض (عملیات نظامی در یمن، تحریم قطر، لفاظیهای تند علیه ایران) به رویکرد «بدون مشکل با همسایگان» (آتشبس با حوثیها، پایان تحریم قطر، احیای روابط دیپلماتیک با ایران) تغییر داده است. این تغییر در خدمت تحقق اهداف بلندپروازانه برنامه تحول اقتصادی ملی او، یعنی چشمانداز ۲۰۳۰، است. این طرح بر افزایش تجارت غیرنفتی عربستان سعودی، جذب مقادیر قابل توجهی سرمایهگذاری مستقیم خارجی و گردشگری، و تبدیل شدن به گرهای هرچه مهمتر در اقتصاد جهانی متکی است. تنشها و جنگهای منطقهای به تحقق این اهداف کمک نمیکنند.
هند یک عنصر مهم از این برنامههای تحول اقتصادی عربستان است. تجارت عربستان و هند در سال مالی ۲۰۲۴-۲۰۲۵ به ۴۱.۸۸ میلیارد دلار رسید. این تقریباً هشت برابر میزان تجارت عربستان و پاکستان در همان دوره است. هند یک اقتصاد رو به رشد با بزرگترین جمعیت جهان است. عربستان سعودی یک قطب در طرح کریدور هند-خاورمیانه-اروپا (IMEC) است که توسط دولت جو بایدن به عنوان رقیبی برای طرح کمربند و جاده چین مطرح شد و در نشست G-20 در سپتامبر ۲۰۲۳ اصولاً مورد موافقت کشورهای شرکتکننده قرار گرفت. سعودیها حتی تا همین اواخر در اوت ۲۰۲۵ با نیروهای هندی رزمایش نظامی مشترک برگزار کردند. عربستان سعودی داراییهای نظامی کمی برای کمک به پاکستان در درگیری با هند دارد. نقطه قوت آن اقتصاد آن است، اما اینکه آیا سعودیها برای حمایت از متحدان پاکستانی خود، با هزینه قابل توجه برای خودشان، هند را از نظر اقتصادی قطع خواهند کرد، یک سوال بسیار باز است.
ارزش توافقنامه دفاع متقابل عربستان و پاکستان برای ریاض بیشتر دیپلماتیک است تا نظامی. این توافق یک پیوند امنیتی مهم را که برای دههها وجود داشته است، تأیید میکند. پاکستان احتمالاً میتواند با توجه به عملکرد قابل ستایش خود در درگیری اخیر با هند، به نوعی به برنامهریزی و آموزش دفاع هوایی عربستان کمک کند. افزایش حمایت اقتصادی عربستان از پاکستان همیشه در اسلامآباد، که همچنان با چالشهای اقتصادی جدی روبرو است، مورد استقبال است. اما بعید است که هیچ یک از کشورها با تمام وجود خود را متعهد به دفاع از دیگری کند، به ویژه در محتملترین سناریوهایی که هر یک از کشورها خود را مورد حمله میبینند.
پیام به ایالات متحده
با توجه به منافع استراتژیک نامشخص عربستان سعودی از توافق اخیر با پاکستان، و روند ظاهراً سریع آن پس از حمله اسرائیل به قطر، منطقی است که نیت عربستان در اینجا را ارسال پیامی به واشنگتن بدانیم. پاکستان جایگزینی برای ایالات متحده در محاسبات امنیتی عربستان نیست. همچنین، آنگونه که برخی مفسران در مورد این توافق امنیتی گمانهزنی کردهاند، یک پل غیرمستقیم به چین نیز نیست. عربستان سعودی میتواند مستقیماً با چین تعامل کند. با این حال، پاکستان میتواند حائلی در برابر عدم اطمینان در مورد گستره و ماهیت تعهد امنیتی آمریکا به ریاض باشد. رهبری عربستان به یاد میآورد که در پاسخ به حملات ایران به تاسیسات نفتی عربستان در سپتامبر ۲۰۱۹، در حالی که دونالد ترامپ در کاخ سفید و در دوره اول ریاستجمهوری خود بود، ایالات متحده هیچ اقدامی انجام نداد. به همین ترتیب، در دوره کنونی ترامپ است که اسرائیل به یک متحد آمریکایی در خلیج فارس حمله کرد. این سابقه به طور قابل درکی سوالاتی را در ریاض در مورد اینکه دولت ترامپ نقش امنیتی خود را در منطقه خلیج فارس چگونه میبیند، ایجاد میکند.
شکی نیست که رئیسجمهور ترامپ به روابط خود با کشورهای حلیج فارس اهمیت میدهد. سفر او در مه ۲۰۲۵ به عربستان سعودی، قطر و امارات، اولین سفر خارجی برنامهریزی شده او در دولت دومش (سفر به رم برای مراسم تشییع پاپ پاسخی به یک رویداد غیرمنتظره بود)، این را روشن میکند. با این حال، برداشتی که رئیسجمهور به وضوح بر جای گذاشته این است که او کشورهای خلیج فارس را بیشتر به عنوان شرکای تجاری و مالی، برای ایالات متحده و برای خانوادهاش، میبیند تا شرکای امنیتی. در گذشته، فروش تسلیحات آمریکایی در خلیج فارس به عنوان بخشی از یک تعهد استراتژیک بزرگتر به منطقه تلقی میشد. اکنون، به نظر میرسد آنها فقط یک عنصر دیگر از سبد اقتصادی هستند. ترامپ پس از حمله اسرائیل به قطر علناً از آن انتقاد کرد، اما مشخص نیست که آیا به اندازه کافی زودتر مطلع شده بود تا به اسرائیلیها بگوید که در وهله اول آن را انجام ندهند. تعداد کمی در خلیج فارس باور دارند که ترامپ از این حمله غافلگیر شد، و همه اشاره میکنند که واشنگتن هیچ اقدام عملی برای مجازات اسرائیلیها انجام نداده است.
اطمینانبخشی به کشورهای خلیج فارس، از جمله عربستان سعودی، در مورد استحکام تعهد امنیتی آمریکا چیزی نیست که یک بار انجام شود و سپس فراموش شود. به عنوان کشورهای کوچکی که توانایی نظامی برای مقابله با همسایگان منطقهای خود را ندارند (و این شامل عربستان سعودی نیز میشود)، آنها دائماً بین ترس از اینکه ایالات متحده آنها را رها کند و ترس از اینکه ایالات متحده آنها را به درگیری (مثلاً با ایران) که نمیخواهند در آن شرکت کنند، بکشاند، در نوسان هستند. این سندرم «به دام افتادن-رها شدن» بخش ساختاری این رابطه است. با حمله به قطر، که میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه و یک متحد مهم غیرناتو است، توسط نزدیکترین متحد آمریکا در خاورمیانه، نگرانی اصلی اکنون این است که کشورهای خلیج فارس توسط واشنگتن رها میشوند، یا حداقل واشنگتن مایل به جلوگیری از حمله مستقیم اسرائیل به شرکای خود در خلیج فارس و به هم زدن نظم منطقهای به طور کلی نیست.
دولت ترامپ پس از حمله اسرائیل به قطر، سخنان درستی را بیان کرده است. فرمان اجرایی ۲۹ سپتامبر کاخ سفید مبنی بر تعهد ایالات متحده به دفاع از قطر، نکته درستی را بیان میکند، هرچند حس «بستن در انبار پس از فرار اسب» را دارد. (سایر کشورهای خلیج فارس نیز احتمالاً خواستار تعهد مشابهی خواهند شد.) دولت اکنون باید اقدامات درستی را انجام دهد. به اسرائیل باید به صراحت و علناً گفته شود که اگر دوباره به متحدان آمریکا در خلیج فارس حمله کند، پیامدهای جدی در روابط دوجانبه خواهد داشت. این پیامدها باید نه تنها به اورشلیم، بلکه به ریاض و سایر پایتختهای خلیج فارس نیز ابلاغ شود. ایالات متحده باید به کشورهای خلیج فارس در بهبود سیستمهای دفاع هوایی خود برای پوشش حملات از همه جهات کمک کند. در نهایت، دولت ترامپ باید عربستان سعودی و سایر شرکای خود در خلیج فارس را در بحثهای جدی در مورد برنامههای بلندمدت خود برای امنیت منطقه شرکت دهد. اگر دولت هنوز این برنامهها را تدوین نکرده است، زمان آن رسیده است که این کار را انجام دهد.
عدم قطعیت، مفهوم کلیدی در خاورمیانه اکنون است. عدم قطعیت عمیقی در مورد اینکه ایران در منطقه چه خواهد کرد، پس از ضربههایی که در سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵ تجربه کرده است (آسیب به حماس، تضعیف حزبالله، سقوط رژیم اسد، و تجاوز نظامی اسرائیل و آمریکا در ژوئن ۲۰۲۵) وجود دارد. عدم قطعیت حتی بیشتری در مورد نقش اسرائیل در این پویایی جدید قدرت در منطقه وجود دارد، با توجه به رفتار حداکثری آن در غزه و کرانه باختری، اقدامات نظامی مخرب آن در لبنان و سوریه، جنگ ۱۲ روزه آن با ایران، و اکنون حمله آن به قطر. اما بزرگترین منبع غیرقابل پیشبینی بودن، ایالات متحده است که همچنان مهمترین بازیگر خارجی قدرت در منطقه است. دولت ترامپ میتواند با روشن ساختن این موضوع که به اسرائیل مستقیماً گفته شده است که دست از سر شرکای آمریکایی خود در خلیج فارس بردارد، بخشی از این تردید را کاهش دهد.
۴۲/۴۲