روابط «شوگر ددی» و «شوگر مامی» چرا در ایران رایج شده؟

به گزارش خبرآنلاین روزنامه اعتماد نوشت:هرچند اشکال مشابهی از این مناسبات در تاریخ روابط انسانی مسبوق به سابقه است، ظهور آن در بستر رسانههای اجتماعی، اقتصاد توجه و مصرفگرایی نمایشی، این پدیده را به موضوعی قابل بررسی در حوزه جامعهشناسی بدن، اقتصاد جنسی و مطالعات صمیمیت تبدیل کرده است.
فشارهای اقتصادی، بیکاری و نااطمینانی شغلی، افزایش هزینههای مسکن و تحصیل و دشواریهای ورود به بازار کار، برخی جوانان را به سوی بهرهگیری از این الگو بهمثابه نوعی استراتژی بقا سوق میدهد. در سوی دیگر، شبکههای اجتماعی با بازنمایی گسترده سبکهای زندگی تجملگرایانه، سفرهای لوکس و هدیهمحوری روابط، نوعی مقایسه دایمی میان کاربران ایجاد کرده و میل تجربه مصرفگرایی ارتقایی را تشدید میکنند؛ میلی که در بسیاری موارد با امکانات واقعی زندگی جوانان همخوان نیست و همین شکاف، جذابیت روابط مبتنی بر حمایت مالی را افزایش میدهد.
از منظر نظری میتوان این پدیده را با بهرهگیری از مفهوم سرمایه در اندیشه بوردیو بازخوانی کرد. بدن و جذابیت ظاهری در زمینه رسانهای جدید، ظرفیت تبدیل شدن به سرمایه نمادین را مییابد و سپس میتواند در مبادله اجتماعی به سرمایه اقتصادی تبدیل شود؛ بنابراین روابط شوگری نمود صریح تبدیل سرمایه جنسی- بدنی به سرمایه اقتصادی است. این فرآیند با مفهوم «اقتصاد جنسی» که برنشتاین برای توصیف روابطی بهکار میگیرد که در آن مرز میان فعالیت اقتصادی و رابطه عاطفی کمرنگ میشود، قرابت تحلیلی دارد. در چنین وضعیتی، صمیمیت نه بهمثابه رابطهای مبتنی بر برابری، اعتماد و پیوند عاطفی، بلکه بهمثابه فرآیندی معاملاتی و قابل قیمتگذاری تجربه میشود.
کالایی شدن بدن یکی از پیامدهای قابل تأمل این نوع روابط است. هنگامی که دسترسی به امنیت اقتصادی و ارتقای منزلت اجتماعی با ارزشگذاری بر بدن و جذابیت ظاهری گره میخورد، بدن بدل به شیئی قابل مبادله میشود؛ چیزی که توان خرید، جلبتوجه و کسب امتیاز اقتصادی دارد. این امر علاوه بر نگرانیهای اخلاقی، زمینههایی برای نابرابری قدرت و سلطه فراهم میآورد. اختلاف سن، جنسیت و سرمایه اقتصادی، روابط شوگری را مستعد ایجاد وابستگی عاطفی، کنترل، فشار روانی و حتی سوءاستفاده میکند و برخی از روابطی که آغاز آنها مبتنی بر توافق داوطلبانه معرفی میشود، در عمل ممکن است به ناامنی روانی و باجگیری عاطفی بینجامد.
تاثیر این پدیده بر تصور جامعه از رابطه زوجیت نیز شایان توجه است. چنانچه منطق رابطه عاطفی بر پایه مبادله اقتصادی و ارزشگذاری کالایی شکل گیرد، امکان آن وجود دارد که تصور ازدواج و زوجیت نیز از رابطهای مبتنی بر مشارکت، تعهد و رشد مشترک، به الگویی معاملهمحور و نابرابر تقلیل یابد. در چنین شرایطی، اعتماد زناشویی و درک عمومی از روابط پایدار ممکن است با فرسایش مواجه شود و ازدواج در تخیل اجتماعی به قراردادی اقتصادی فروکاسته شود که در آن امنیت مالی در برابر جذابیت ظاهری یا توجه عاطفی قرار میگیرد.
بررسی این پدیده نیازمند رویکردی ساختاری به جای صرفا اخلاقگرایانه است. تحلیل شکلگیری و گسترش چنین مناسباتی بدون توجه به نابرابری اقتصادی و فقر پنهان جوانان، نبود آموزش سواد رابطه و سلامت جنسی، ضعف ارتباط والد-فرزند و فقدان الگوهای واقعگرایانه از روابط سالم در رسانهها ناکافی خواهد بود. مواجهه مسوولانه با این دگرگونی مستلزم تقویت آموزش عمومی درباره روابط، بهبود فرصتهای شغلی و اقتصادی برای جوانان و کاستن از انگ اجتماعی گفتوگوی صادقانه درباره نیازهای عاطفی و جنسی است. در مجموع، روابط شوگر ددی و شوگر مامی نه یک اختلال فردی و نه صرفا انحراف اخلاقی، بلکه بخشی از تحولات گستردهتر در الگوهای صمیمیت، بدنمندی و روابط قدرت در جامعه معاصر است. فهم این پدیده میتواند امکان بازاندیشی در این پرسش را فراهم آورد که جامعه چگونه به جوانان میآموزد دوست بدارند، چگونه انتخاب کنند و چگونه کرامت عاطفی و انسانی خود را حفظ نمایند.
21302


