عوامل بحران در روابط چین و ژاپن / «سر ناپاک» در روابط پکن و توکیو / آیا تاکائیچی میتواند به بحران در روابط با چین پایان دهد؟

خبرآنلاین- نویسنده: پال هیر – مترجم: علی مجتهدزاده: سنائه تاکائیچی نخستوزیر جدید ژاپن با اظهارات اخیرش خشم چین را برانگیخته و فعلاً راهحل روشنی برای این تنش دیده نمیشود.
در ۳۱ اکتبر تاکائیچی که تنها ده روز از آغاز کارش میگذشت در حاشیه نشست اپک در کره جنوبی با شی جینپینگ رئیسجمهور چین دیدار نسبتاً دوستانهای داشت. هر دو طرف نگرانیهای دیرینه را در میان گذاشته ولی بار دیگر بر تمایل خود برای ایجاد رابطهای باثبات و سودمند برای دو کشور تاکید کردند.
با این حال تنها یک هفته بعد رابطه وارد وضعیت بحرانی شد. تاکائیچی در پاسخ به پرسشی در پارلمان ژاپن در ۷ نوامبر گفت که هرگونه درگیری نظامی بر سر تایوان میتواند «وضعیت تهدیدکننده بقا برای ژاپن» تلقی شود و ممکن است ژاپن را به واکنش نظامی وادار کند. واکنش پکن هم بسیار تند بود.
روز بعد کنسولکل چین در اوزاکا پیامی آنلاین منتشر کرد که بعداً حذف شد و ترجمه آن چنین بود: «سری ناپاک که بدون هراس وارد شود باید بدون لحظهای تردید قطع شود. آمادهای؟» این پیام در رسانهها بهعنوان تهدید به «قطع سر» تاکائیچی تفسیر شد. وزارت خارجه چین نیز از تاکائیچی خواست سخنانش را پس بگیرد و «با موضوع تایوان بازی نکند» چون «کسانی که با آتش بازی کنند با همان آتش میسوزند».
بسیاری این واکنش چین را افراطی در برابر یک اظهارنظر نهچندان مهم ژاپن تعبیر کردهاند. ولی سایه تاریخ سنگین است. امپراتوری ژاپن در ۱۸۹۵ تایوان را از چین گرفت و سپس بین ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵ جنگ بسیار خشنی علیه چین به راه انداخت. وزارت خارجه چین گفته سخنان تاکائیچی درباره «وضعیت تهدیدکننده بقا» شبیه همان توجیهاتی است که ژاپن امپراتوری برای حمله به چین استفاده میکرد.
پکن همچنین به اعلامیههای قاهره (۱۹۴۳) و پوتسدام (۱۹۴۵) اشاره کرده است؛ اسنادی که توسط روزولت چرچیل و چیانگ کایشک صادر شده و تاکید میکردند که: «تمام سرزمینهایی که ژاپن از چین گرفته باید به جمهوری چین بازگردانده شود».

حامیان تایوان میگویند چین کمونیست در آن زمان وجود نداشت و این اسناد را امضا نکرده بود و از طرفی حاکمیت تایوان هیچوقت بهطور رسمی به کشوری دیگر منتقل نشد. ولی از نگاه چین این بحثها حقوقی و گمراهکننده است چون از همان زمان بدیهی بود که هر حکومتی که در چین سر کار باشد باز تایوان باید به «چین» برگردد.
مهمتر اینکه توکیو در سال ۱۹۷۲ هنگام برقراری روابط دیپلماتیک ژاپن و جمهوری خلق چین اعلام کرد که دولت پکن را «تنها دولت قانونی چین» میداند و نیز گفت که به موضع پکن که «تایوان بخش جداییناپذیر از قلمرو جمهوری خلق چین است کاملاً درک و احترام میگذارد». این موضع حتی از موضع آمریکا در سال ۱۹۷۹ فراتر بود؛ آمریکا فقط «اذعان» کرد به اینکه چین چنین باوری دارد ولی ژاپن گفت این موضع را «کامل میفهمد و محترم میشمارد».
طبق گزارش چینی از دیدار ۳۱ اکتبر تاکائیچی نیز گفته ژاپن به موضع ۱۹۷۲ پایبند است.
به همین دلیل چین واکنشی چنین تند نشان داد چون سخنان تاکائیچی در پارلمان بهمعنی احتمال واکنش نظامی ژاپن برای جلوگیری از «بازپسگیری تایوان» توسط چین تعبیر شده است. تاکائیچی از «ابهام راهبردی» که حتی شینزو آبه نیز از آن فراتر نرفته بود عبور کرد.
از سوی دیگر واکنشهای تند دیپلماتهای چینی نیز آتش را شعلهورتر کرده است. پیام کنسولکل چین در اوزاکا احتمالاً تهدیدی نمادین درباره «مجازات شدید» در صورت دخالت ژاپن در مسئله تایوان بوده نه دعوت به ترور نخستوزیر. او احتمالاً خواسته تصاویر تاریخی «سر زدنهای ارتش ژاپن» در جنگ چین و ژاپن را تداعی کند. این حرفها تبلیغات آتشافروزانه بودند ولی چین از چنین تاریخ دردناکی بهرهبرداری میکند.
مشخص نیست این بحران چگونه و چه زمانی فروکش کند. ولی با وجود پیشزمینه تاریخی نمیتوان بدون پذیرش اینکه چین بخشی از حقانیت را در موضعش میبیند این تنش را حل کرد. از نگاه پکن تاکائیچی از «خط قرمز» عبور کرده و چین به او امتیازی نخواهد داد چون میخواهد نخستوزیر تازه ژاپن «قاطعانه» حساسیت چین را درک کند.
تاکائیچی اکنون موقعیتی شبیه بایدن دارد. بایدن هم چندین بار بهشکل ضمنی گفته بود آمریکا از تایوان دفاع میکند و بعد دولتش توضیح داد که سیاست واشنگتن تغییر نکرده است. خود تاکائیچی هم میگوید سیاست ژاپن عوض نشده و نباید درباره «فرضیات» صحبت میکرده. ولی از نظر سیاسی نمیتواند سخنانش را پس بگیرد چون واکنش افراطی پکن موجب خشم افکار عمومی ژاپن شده است.
در عین حال پکن نیز احتمالاً با تاکائیچی همانگونه رفتار نخواهد کرد که با بایدن چون بایدن برای رهبران چین شخصیتی آشنا بود و آمریکا قدرت بیشتری برای مقاومت دارد. گذشته خونین چین و ژاپن نیز شرایط را حساستر میکند.
با این وضعیت توکیو و پکن باید راهی برای عقبنشینی پیدا کنند. ادامه این بحران به سود هیچکدام نیست. چین همیشه دنبال ایجاد شکاف میان آمریکا و ژاپن بوده ولی این اتفاق احتمالاً نتیجه برعکس دارد و اتحاد توکیو و واشنگتن را قویتر میکند. پکن شاید امیدوار باشد که این بحران حمایت داخلی از تاکائیچی را تضعیف کند ولی ممکن است نتیجه عکس بدهد. رفتار تند چین نیز تصویرش بهعنوان یک قدرت زورگو را تقویت میکند.
توپ اکنون در زمین تاکائیچی است. او یک دیپلمات ارشد را برای کاهش تنش به پکن فرستاد ولی نتیجهای نداشت. شاید در نهایت مجبور شود سیاست «یک چین» ژاپن را فراتر از تأکید بر موضع ۱۹۷۲ روشنتر کند. او با همان معضل آمریکا روبهرو است: اینکه چگونه «سیاست یک چین» را معتبر جلوه دهد در حالی که تایوان خود را «کشوری مستقل» میداند و پکن میخواهد واشنگتن و توکیو صریحاً با «استقلال تایوان» مخالفت کنند.
بااینحال بسیاری از استراتژیستهای آمریکایی و ژاپنی به این نتیجه رسیدهاند که حتی اتحاد مسالمتآمیز تایوان با چین نیز میتواند برخلاف منافع راهبردی غرب باشد. اکنون بر تاکائیچی فشار وارد است که با این مسئله روبهرو شود و مشخص نیست توکیو یا واشنگتن تا کی میتوانند از آن فرار کنند.
منبع: نشنال اینترست
۳۱۲/۴۲



